پیراهن صبوری

|
از من جدا مشو که توام نور دیده ای |
آرام جان و مونس قلب رمیده ای |
|
از دامن تو دست ندارند عاشقان |
پیراهن صبوری ایشان دریده ای |
|
از چشم بخت خویش مبادت گزند ازآنک |
در دلبری به غایـت خوبی رسیده ای |
|
منعم مکن ز عشق وی ای مفتی زمان |
معذور دارمت که تو او را ندیده ای |
آن سرزنش که کرد ترا دوست حافظا
بیش از گلیم خویش مگر پاکشیده ای
+ نوشته شده در دوشنبه هجدهم خرداد ۱۳۸۸ ساعت 9:24 توسط مسعود
|